" ما علت های مادی را حقیر می شمردیم و تصور می کردیم، راز معما را یافته ایم، امروز هم با همان خوش باوری فکر میکنیم ماده را، بهتر از روح فراسوی ماده می شناسیم، درحالی که ماده هم برای ما به همان اندازه ناشناخته است که روح. ما هیچ چیز از این ها نمی دانیم و تنها همین اعتراف به نادانی، تعادل را به ما باز می گرداند."


انسان در جستجوی هویت خویش

یونگ

شبنم از روسیه برگشته. و یک تصویر برایم تعریف کرد. تصویر چهره زیبای دختری که در اتوبوس ایستاده بود. چهره اش. رنگ موهایش. لباسی که پوشیده بود. یعنی درواقع، زیبایی، او را آنقدر به لذت واداشته بود که بهترین لحظه اش در این سفر بوده. این لذت انقدر واقعی و درست بود که کاملا به من هم منتقل شد. طوری که گاهی این تصویر ندیده توی ذهنم می آید و من هم لذت می برم.

این خاطره یک کاری کرد که بالاخره به نتیجه ای در مورد جسم برسم. جسم را بی ارزش کردن، هرچیزی که به آن می گوییم مادی را بی ارزش کردن در وهله اول تاثیر جالبی رویم می گذاشت اما احساس می کردم این همه دیگر بی انصافی ست. فکر می کردم یک چیزی توی جسم هست که داریم نادیده اش میگیریم. به گمانم وقتش شده که به زیبایی شناسی و ارزش های جدیدی فکر کنیم. به زیبایی موجود در همین تحلیل رفتن جسم فکر میکنم. در طول زندگی. و بعد از حیات حتی. به معنویت موجود در جسم. سعی میکنم درک بکنم. 

مثلا می توانیم کنار تمام عقاید جدیدی که با آن آشنا می شویم، چیزهایی که می گذاریم گوشه ذهن تا بیشتر بهشان فکر کنیم، یک جفت دست فروشنده سوپر مارکت، لبخند مامان، چشم های معشوق و همین چیز هایی که به آن ها می گوییم مادی را هم اضافه کنیم. به تصویرشان فکر کنیم. سال ها. چون احساس میکنم وقت نتیجه گیری های جدید است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خبرنامه به روز و تخصصی سئو Danielle تعمیرات موبایل عبدالهی #younes_turabi عافیت باشه خانه آرزوهای من هرچه هست اوست... گروه بازاریابی آرامش خیال Marketing Group Serenity Of Mind Paul Willy