اولین هدف شما برای انتخاب مواجهه شدن با هنر چیه؟

نیاز دارم این پست و خیلی ساده بنویسم و زیاد فکر نکنم چون مسئله خیلی هیجان انگیزی ه برام.

من از آدم هایی که از هنر و ادبیات یاد گرفتن می خواستن عصبانی می شدم. چون هیچ غایتی رو اندازه غایت ساختن دنیایی جدید نمیشه به هنر نسبت داد. نه همه هنر ها برای لذت هستن نه همه هنر های برای اینکه انسان رو به اندیشیدن وادارن نه برای اینکه تاثیر خیلی شدید روانی بذارن نه برای اینکه آرامش بدن نه هیچ چیز دیگه ای. فقط ساخت دنیا جدید توی همه آثار مشترکه.

و منظور از دنیای جدید، نه چیزی ه که اثر ازش حرف میزنه ( البته اون چیزی که ازش حرف میزنه و خیلی از عناصر رو از همین دنیای واقعی وام میگیره). بلکه دنیای جدید یعنی تمام اون چیزهایی که به اون هنر شکل میده. شما چه دنیایی رو می شناسین که زمان عادی باشه عادی باشه عادی باشه بعد یهو با یه کات بره توی یه زمان دیگه و یه مکان دیگه؟ یا چه دنیایی رو می شناسین که همه چیزایی که داره اتفاق می افته با کلمات باشه. الان با اون کلمات توی اتاقی هستید. با اون کلمات توی یه کشور دیگه هستید. لذت تشبیه رو جز توی ادبیات، که مختص دنیای ادبیاته و توی همین دنیا جواب میده فقط، تو چه دنیای دیگه ای می تونید داشته باشید؟ هنر برای همین خیلی زیاد ارزشمنده و هیجان انگیز و تو دل برو و ناز و همه چی ه. ولی چرا اولین هدف بیشتر آدم ها باید یادگیری باشه؟ اونقدر که حواسشون از چیزی که واقعا باید بهش باشه پرت میشه؟ اصلا یادگیری چقدر توی همچین دنیا هایی مهمه؟ چرا برای یادگیری سراغ کتاب های مخصوص خود موضوعاتی که بهشون علاقه مند هستیم نمیریم که خیلی هم مفصل تر و جامع تر هستن و بیشتر ما رو به حقیقت نزدیک می کنن؟

خب من مطمئن بودم از همه اینا ولی چرا عصبانی می شدم؟ عصبانی شدن از نامطمئن بودن میاد. فکر میکردم هنوز اون آدم ها از چیزی بهره مند میشن که من نمیشم.  امروز دلیل عصبانیتم رو فهمیدم. یه تناقضی همیشه وجود داشت که منو اذیت می کرد. از خودم می پرسیدم، وقتی اثری هرچقدر هم قوی توی این خلق دنیای جدید، حرفی بزنه که خیلی خیلی باهاش مخالف باشم نمیتونم اون اثر و قبول کنم. هیچ کدوم از لذت هاشو دریافت نخواهم کرد. و کاملا اون رو کنار میزنم.

اول کتاب مادام بواری، گوستاور فلوبر یه جمله میگه: هنر یعنی نشان دادن. من فقط همه چیز را نشان می دهم.

فکر میکنم یک اثر هنری، هیچ وقت نباید بیانیه بده. حرفی بزنه. کاری که باید بکنه نشون دادنه. نشون دادن چیزی از دنیای ما در قالب دنیای دیگه. حرف زدن یک اثر هنری صرفا تبدیل به چیزی میکنه که بگیم موضوع و تفکری درسته یا غلطه. در حالی که جای همچین چیزی، که اتفاقا چیز خفن و خیلی مهمی هم هست، یه جاهای دیگه، توی کتاب ها و مقاله های دیگه است.

چندتا اثر شاخص رو توی ذهنم مرور کردم. داستایوفسکی حتی. در تمام طول کتاب، همه چیز ، حتی عقاید، فقط به شما نشون داده میشه.

به هرحال.

من دیگه از دست آدم هایی که میخوان از هنر چیز یاد بگیرن عصبانی نیستم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رشته عکاسی چپول فنی یار دانلود رایگان سریال نهنگ آبی|نهنگ آبی کیفیت بالا صندوق شاهمیرزا hamkarifile آبشار یخ فروشگاه رسمی محصولات شمعدانی David